دل نوشــــــتــه هـــای مــــن

امشب از آسمان ديده تو

روی شعرم ستاره میبارد
 
در سكوت سپيد كاغذها
 
پنجه هايم جرقه ميكارد
 
شعر ديوانه تب آلودم
 
شرمگين از شيار خواهشها
 
پيكرش را دوباره مي سوزد
 
عطش جاودان آتشها
 
آري آغاز دوست داشتن است
 
گرچه پايان راه ناپيداست
 
من به پايان دگر نينديشم
 
كه همين دوست داشتن زيباست
 
از سياهي چرا حذر كردن
 
شب پر از قطره هاي الماس است
 
آنچه از شب به جاي مي ماند
 
عطر سكر آور گل ياس است
 
آه بگذار گم شوم در تو
 
كس نيابد ز من نشانه من
 
روح سوزان آه مرطوب من
 
بوزد بر تن ترانه من
 
آه بگذار زين دريچه باز
 
خفته در پرنيان رويا ها
 
با پر روشني سفر گيرم
 
بگذرم از حصار دنياها
 
داني از زندگي چه ميخواهم
 
من تو باشم ‚ تو ‚ پاي تا سر تو
 
زندگي گر هزار باره بود
 
بار ديگر تو بار ديگر تو
 
آنچه در من نهفته درياييست
 
كي توان نهفتنم باشد
 
با تو زين سهمگين طوفاني
 
كاش ياراي گفتنم باشد
 
بس كه لبريزم از تو مي خواهم
 
بدوم در ميان صحراها
 
سر بكوبم به سنگ كوهستان
 
تن بكوبم به موج دريا ها
 
بس كه لبريزم از تو مي خواهم
 
چون غباري ز خود فرو ريزم
 
زير پاي تو سر نهم آرام
 
به سبك سايه تو آويزم
 
آري آغاز دوست داشتن است
 
گرچه پايان راه نا پيداست
 
من به پايان دگر نينديشم
 
كه همين دوست داشتن زيباست

(فروغ فرخزاد)

+ تاریخ ساعت نویسنده (¯`·._.·[Ashi mashi]·._.·´¯) |

 بــودَن بــا كَـسي كِه دوستِش نَداري

 

 و نَبودن با كَسي كِه دوستِش داري...

 

هَــردو رَنج است.

 

+ تاریخ ساعت نویسنده (¯`·._.·[Ashi mashi]·._.·´¯) |

 

آغوشت ٬ علم  را زیـر سوال می برد !

آنقدر آرامم میکيند

که هیچ مُسکنی جایش را نمی گیرد .....

+ تاریخ ساعت نویسنده (¯`·._.·[Ashi mashi]·._.·´¯) |

 احساس کردم ...

نخستین بار زیرقطره های باران ...

درپهنای دل غمناک آسمان ...

ودرآن هوای سوزناک

در کنار برگ های زردوباران خورده ی درختان

با تمام یاس و ناامیدی ام

تورا احساس کردم...

احساس کردم با آغوش گرم وآرامت

 

وبا بوسه های آتشین و پرمهرت

و نفس های عطرآگین و وسوسه انگیزت...

احساس کردم...

زندگی را...

بودن را...

و...

معنای شیرین یکی شدن را...

 

+ تاریخ ساعت نویسنده (¯`·._.·[Ashi mashi]·._.·´¯) |

 

عاشقانه هایم را سرودم

و تو هرگز نخواندی و نخواهی خواند...

اینجا شب من طولانی است...

باور کرده ام دیگر بی تو حتی آسمان هم آبی نیست...

+ تاریخ ساعت نویسنده (¯`·._.·[Ashi mashi]·._.·´¯) |

زندگی یعنی همین امروز همین حالا

یعنی در آغوشت تا همیشه تا فردا

زندگی یعنی نگاه تو

کوک کردن قلبم با صدای تو

دل دادن به آهنگ دل پاکت

سرور و عشق در فضایی ساکت

زندگی یعنی همین دم

که از دلتنگم

می دانی

از این حسم عشق را می خوانی

زندگی یعنی داشتن قلب پرستو

در این وادی پست و ناهنجار تو در تو

+ تاریخ ساعت نویسنده (¯`·._.·[Ashi mashi]·._.·´¯) |

+ تاریخ ساعت نویسنده (¯`·._.·[Ashi mashi]·._.·´¯) |

 

 

 


 قلب من در هر زمان خواهان توست

این دو چشم عاشقم مهمان توست

گرچه لبریز از غمی درمانده ای

این نگاهم در پی در مان توست

در میان ظلمت شبهای غم

چلچراغ قلب من چشمان توست

در کنارم لحظهاای آسوده باش

همدم دستان من داستان توست

+ تاریخ ساعت نویسنده (¯`·._.·[Ashi mashi]·._.·´¯) |

 قلب من در هر زمان خواهان توست

این دو چشم عاشقم مهمان توست

گرچه لبریز از غمی درمانده ای

این نگاهم در پی در مان توست

در میان ظلمت شبهای غم

چلچراغ قلب من چشمان توست

در کنارم لحظهاای آسوده باش

همدم دستان من داستان توست

 

 
+ تاریخ ساعت نویسنده (¯`·._.·[Ashi mashi]·._.·´¯) |

 بذار دستاتو تو دستام ، حالا!
تورا می بینمت هر روز از این بالا
تو آسان می شوی با من
لبالب می شوی تا من
تورا با عشق می کشم در آغوشم

چرا انقدر نا امید
چرا انقدر با تردید
به تو نزدیکِ نزدیکم
به تو نزدیکتر از خورشید!

بذار دستاتو تو دستام ، حالا!
تورا می بینمت هر روز از این بالا
به باور می رسم با تو
نمی دانم منم یا تو

گذر کردم از این تردید
پرم از باور و امید
گذشتم از منو از من
گذشتم از قفس از تن
نه دلتنگم ، نه تاریکم
به تو نزدیکِ نزدیکم!

+ تاریخ ساعت نویسنده (¯`·._.·[Ashi mashi]·._.·´¯) |

   تو همنفسم هستی و نفسهایم عطر تنهایی را میدهد .

   تو همسفرم هستی و جاده زندگی رسم غریبگی را به من یاد میدهد .

    تو مال منی و من مال تو نیستم، باران منی و من کویری بیش نیستم .

   دیدی که در آینه ی چشمان خیسم ، چشمان تو حتی یک ذره هم خیس نشد !

    من پر از درد بودم و خسته ، اما دل تو حتی یک ذره هم دلگیر نشد !

    هستی و انگار نیستی ، گاهی حتی فراموشم میکنی و از من میپرسی که تو کیستی؟

    تو با منی و من تنها نشسته ام  ، تو در قلبمی و من اینک یک دلشکسته ام ! 

    نیستی و من تنها مانده ام ، آنقدر دلم گرفته که اینجا با غمها جا مانده ام  ...

 

 

+ تاریخ ساعت نویسنده (¯`·._.·[Ashi mashi]·._.·´¯) |

گاه دلتنگ میــشوم دلتنــگ تــر از  تـمــــــام دلـتـنـگــی هـــا

حســرت را می شمارم

و باخــتن هـا

و صـدای شکــستن را

نمـیدانـم کـدامین امـید را نا امـید کـردم

و کـدام خـواهـش را نشـنیم

وبـه کدامـــین دلتنگــی خنـــدیـــدم

کـــه چنــین دلتنگـــــم...

+ تاریخ ساعت نویسنده (¯`·._.·[Ashi mashi]·._.·´¯) |

 

 

چشمان من به دیده او خیره مانده بود

 

 

جوشید یاد عشق کهن در نگاه ما

 

 

آه از آن صفای خدایی زبان دل

 

 

اشکی از آن نگاه نخستین گواه ما

 

 

ناگاه عشق مرده سر از سینه برکشید

 

 

آویخت همچو طفل یتیمی به دامنم

 

 

آنگاه سر بر دامن آن سنگدل گذاشت

 

 

آهی کشید از حسرت که این منم

 

 

باز آن لهیب شوق و همان شور و التهاب

 

 

باز آن سرود مهر و محبت

 

 

ولی چه سود ...

 

 

ما هرکدام رفته به دنبال سرنوشت

 

 

من دیگر آن نبودم و او دیگر آن نبود....

 

+ تاریخ ساعت نویسنده (¯`·._.·[Ashi mashi]·._.·´¯) |

با تو بودن همیشه پر معناست 

بی تو روحم گرفته و تنهاست

با تو یك كاسه آب یك دریاست 

بی تو دردم به وسعت صحراست

+ تاریخ ساعت نویسنده (¯`·._.·[Ashi mashi]·._.·´¯) |

من ترانه هایم را قاب می کنم...

با سنجاق تنهاییم ؛

به گوشه ای می آویزم ،

تا تو بخوانی...

اگر خواندی ،

فقط لبخند بزن...

لبخند تو ؛

هر لحظه اش ، یک عمر سرزندگیست...

تو فقط بخند...

برای من ،

ایـن تمــام زنــدگیــست
 

+ تاریخ ساعت نویسنده (¯`·._.·[Ashi mashi]·._.·´¯) |

شاید تو…

سکوت میان کلامم باشی!

دیده نمیشوی

اما من تو را احساس می کنم!

شاید تو ….

هیاهوی قلبم باشی!

شنیده نمیشوی

اما من تو را نفس می کشم!

+ تاریخ ساعت نویسنده (¯`·._.·[Ashi mashi]·._.·´¯) |

هرچه باشی خوب یا بد دوستت دارم

غزل آغاز شد شاید بدانی دوستت دارم

که حتی لااقل اینجا بخوانی دوستت دارم

ز دل بر خاستم تا در غزل باران احساسم

نپنداری که من تنها زبانی دوستت دارم

از اوج چشمهایت جرائت پرواز می گیرم

زمینی هستم اما آسمانی دوستت دارم

تو را جان می فشانم اگر هزاران بار جان گیرم

هزاران بار با هر جان فشانی دوستت دارم

قسم بر لحظه اعدام بر رگبار مژگانت

به آن زخمی که بر دل می فشانی دوستت دارم

زدی آتش به جانم با کلامی آتشین اما

بدان من با همه آتش بجانی دوستت دارم

درون آیینه با یک نگاه ساده می فهمی

که تنها آنقدر که دلستانی دوستت دارم

به عاشق ماندن و تنهایی و پژموردگی سوگند

که تو حتی اگر با نمانی دوستت دارم

غزل پایان گرفت و من در اینجاخوب می دانم

بدانی یا ندانی جاودانی دوستت دارم

+ تاریخ ساعت نویسنده (¯`·._.·[Ashi mashi]·._.·´¯) |

ياد گرفتم كه عشق با تمام عظمتش 3-2 ماه بيشتر زنده نيست

ياد گرفتم كه عشق يعني فاصله و فاصله يعني 2 خط موازي كه هيچگاه به هم نمي رسند

ياد گرفتم در عشق هيچكس به اندازه خودت وفادار نيست

و

ياد گرفتم هر چه عاشق تري ، تنهاتري

+ تاریخ ساعت نویسنده (¯`·._.·[Ashi mashi]·._.·´¯) |

امروز روز من است و من
تمام دلتنگیهایم را
به جای تو
در آغوش می کشم
چقدر جایت میان بازوانم خالیست
تولـــدم مبارک

+ تاریخ ساعت نویسنده (¯`·._.·[Ashi mashi]·._.·´¯) |


قسمت این بود که من با تو معاصر باشم 

تا در این قصه ی پر حادثه حاضر باشم

تو پری باشی و تا آن سوی دریا بروی 

من به سودای تو یک مرغ مهاجر باشم

+ تاریخ ساعت نویسنده (¯`·._.·[Ashi mashi]·._.·´¯) |

 

من نمی دانم که چرا می گویند: اسب حیوان نجیبی است کبوتر زیباست

 

و چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست.

 

گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد ،

 

چشم ها را باید شست ، جور دیگر باید دید ،

 

واژه ها را باید شست واژه باید خود باد ،

 


 

واژه باید خود باران باشد ، چترها را باید بست ،

 

زیر باران باید رفت فکر را ، خاطره را، زیر باران باید برد با همه مردم شهر ،

 

زیر باران باید رفت .

 

دوست را ،زیر باران باید دید

 



 

عشق را ،زیر باران باید جست

 

 

زیر باران باید بازی کرد زیر باران باید چیز نوشت،حرف زد،نیلوفر کاشت ،
 

 

 

زندگی تر شدن پی در پی ، زندگی آب تنی کردن
 

در حوضچه “اکنون” است

(سهراب سپهری)

+ تاریخ ساعت نویسنده (¯`·._.·[Ashi mashi]·._.·´¯) |

+ تاریخ ساعت نویسنده (¯`·._.·[Ashi mashi]·._.·´¯) |

 

دلم برای کسی تنگ است

که چشمهای قشنگش را

به عمق آبی دریا می دوخت

و شعرهای قشنگی

چون پرواز پرنده ها می خواند

 

دلم برای کسی تنگ است

کسی که خالی وجودم را از خود پر می کرد

و پری دلم را با وجود خود خالی

دلم برای کسی تنگ است

کسی که بی من ماند

کسی که با من نیست

دلم برای کسی تنگ است

که بیاید

و به هر رفتنی پایان دهد

دلم برای کسی تنگ است

که آمد

رفت

و پایان داد

کسی

کسی که من همیشه دلم برایش تنگ می شود

+ تاریخ ساعت نویسنده (¯`·._.·[Ashi mashi]·._.·´¯) |

وقتی دو عاشق از هم جدا میشن ...
دیگه نمیتونن مثل قبل دوست باشن ...
چون به قلب همدیگه زخم زدن ...
نمیتونن دشمن همدیگه باشن ...
چون زمانی عاشق بودن ...
تنها میتونن آشناترین غریبه برای همدیگه باشن ...

+ تاریخ ساعت نویسنده (¯`·._.·[Ashi mashi]·._.·´¯) |

 

وقتی دلتنگی به یاد کسی باش که دوستت داره !

 

وقتی سکوت کردی یاد کسی باش که محتاج صداته!

 

وقتی غمگینی به یاد کسی باش که عاشق خنده هاته!

 

وقتی نا امیدی به یاد کسی باش که تنها امیدش تویی ...

+ تاریخ ساعت نویسنده (¯`·._.·[Ashi mashi]·._.·´¯) |

برو زير بارون دست تو باز کن .به تعداد قطرههاي باروني که گرفتي دوستم داري و به تعداد قطرههايي که نگرفتي دوست دارم

+ تاریخ ساعت نویسنده (¯`·._.·[Ashi mashi]·._.·´¯) |

خدایا ! من را در برابر بعضی از دوستانم محافظت کن
 

خودم از عهده تمام دشمنانم بر میآیم . . .

+ تاریخ ساعت نویسنده (¯`·._.·[Ashi mashi]·._.·´¯) |

در زندگیم به هیچکس خیانت نکردم جز خودم !
وفای به تو خیانت به خودم بود !

+ تاریخ ساعت نویسنده (¯`·._.·[Ashi mashi]·._.·´¯) |

حالا حرفهایمان بماند برای بعد..
دلخوری هایمان..
دلتنگی هایمان..
و تمام اشکهای من..
با او چگونه میگذرد که با من نگذشت؟؟؟!

+ تاریخ ساعت نویسنده (¯`·._.·[Ashi mashi]·._.·´¯) |

خيلي بده كسي رو كه خيلي دوستش داري

ازت جدا بشه ......

واسه هميشه ....

+ تاریخ ساعت نویسنده (¯`·._.·[Ashi mashi]·._.·´¯) |

صفحه قبل 1 ... 3 4 5 6 7 ... 10 صفحه بعد